گریه

ساخت وبلاگ
یادم افتاد زندگی چقدر بی ارزش هست ....فرض کن اومدی به این دنیا با هزاران آرزو که حقت هست واست برآورده بشه با تلاش و کوششی که داری بعد میانه ی راه مثلا بیمار میشی و آرزوهات همونطور کال و گس میمونن و تو با دنیایی از آرزوهای برآورده نشده میمیری.................حالا دلت میسوزه ولی پایان راهی .........دلت میسوزه اما سوت پایان زده شده..........یهویی یادم افتاد ......چه کاریه خیلی بدویی بی نتیجه........یهویی یادم افتاد مگر دیوانه ای به دلت غصه راه بدی..........یهویی یادم افتاد مگر ارزشش رو دارد دلواپس بشوی ...... گریه...ادامه مطلب
ما را در سایت گریه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenadose بازدید : 60 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 15:52

بچه های کوچیک رو وقتی به حق یا به ناحق دعوا کنی معصومانه نگاهت میکنن میدونی چرا چون زورش بهت نمیرسه .....................دقیقا مثل حال و روز این روزهای من که زورم نمیرسه

گریه...
ما را در سایت گریه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenadose بازدید : 60 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 15:52

همیشه امیدم این بود که عمرت به شیوه ی باران پر از تکرار هست و تکرار.......ولی افسوس که آرزویی محال بود و تو پر کشیدی..........کاشکی بودی گریه...
ما را در سایت گریه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenadose بازدید : 70 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 15:52

دلم برایت تنگ شده زیبای من .خودت خوب میدانی که من بیچاره و سرگردان صدای قلبم شده ام. زیبای منتو امدی در دنیای من که هر روز من خدا را به سجده بنشینم از انچه که داشته هایم بود و تو تکمیل ان شدی تو معنای گریه...ادامه مطلب
ما را در سایت گریه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenadose بازدید : 71 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 15:16

ادم روانی به من میگن اگه گفتین چرا به خاطر اینکه بی خود و بی جهت دل نوشته هام را پاک کردم

گریه...
ما را در سایت گریه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenadose بازدید : 72 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 15:16

تولد نه سالگی دخترم زمانی اغاز شد که داداشم خانمش را بخاطر خیانت از زندگیش حذف کرد و من غمگین بودم که چرا زنها اینقدر راهت فریب میخورن ایا نمیترسن روزی روزگاری جایی کسی غافلگیرشان کند

گریه...
ما را در سایت گریه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenadose بازدید : 80 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 15:16

چند روز پیش اولین سال تولد دخمل داداشی بود با هزار ارزوی براورده نشده و یک کوله بار غم از این دنیایی که ناخواسته به اون پا گذاشته اگر بدونید دلم مثل سیر و سرکه می جوشید وقتی گریه های مامان بزرگ را می گریه...ادامه مطلب
ما را در سایت گریه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenadose بازدید : 74 تاريخ : جمعه 10 اسفند 1397 ساعت: 2:57

این اواخر بهمن ماه و اوایل اسفند که می شود این غم و غصه ی لعنتی مثل بختک بر روی شانه هایم می نشیند و با تمام وجود مرا احاطه می کند ..حس عجیبی است این لعنتی .انسان با درد و رنج عجین می شود و فرار از این گرداب و منجلاب با شکسته شدن تمام استخوانهایش همراه است ....اه که بر من ثانیه ها هم به کندی تجربه می شود و این فرسایش شادی و خوشبختیم تاوان می شود تا بگذرد این روزهای سخت

گریه...
ما را در سایت گریه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenadose بازدید : 73 تاريخ : جمعه 10 اسفند 1397 ساعت: 2:57

راستی هیچ می دانی دلم برایت تنگ شده است  برای آن مهربانیهایت برای ان وعده و وعیدهایی که پوشالی بود و من با انها زندگی می کنم .........دلم برایت تنگ شده ........نازنینم امیدوارم بدانی که ............................................دلم برایت تنگ شده است و تو همچنان میوه ی ممنوعه ی منی...............................................................................................

گریه...
ما را در سایت گریه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenadose بازدید : 86 تاريخ : جمعه 10 اسفند 1397 ساعت: 2:57

راستی می دانی آغوش گرم تو برای من حرام است ...................................................و میدانی نوازش تو برای من محال..............................اما .............................به راستی میدا گریه...ادامه مطلب
ما را در سایت گریه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenadose بازدید : 74 تاريخ : جمعه 10 اسفند 1397 ساعت: 2:57